او که هنوز در 85 سالگی فعال ظاهر میشود تا پیش از ورود به سینما در سال 1968 و در سن 42 سالگی ، یک تلویزیونی ساز قهار بود.
ورود او به سینما با فیلم تهیه کننده ها انقلابی در کمدی سازی هالیوود ایجاد کرد و به نوعی بسیاری از پردهها را برداشت و به دوباره به قول طنز آمیز خود مل بروکس، آب در لانه مورچه ها (هالیوودی جماعت) جاری شد. چرا که داستان فیلم تهیه کننده ها در باره اوضاع ساخت و ساز و زدو بند تهیه کننده ها و کلا هالیوود نشینها است و تا آن موقع هیچ فیلمی با سبک هجو ؛ پته ی آنان را روی آب نریخته بود.
مل بروکس که برای همین فیلم تهیه کنندهها اسکار بهترین فیلمنامه اوریژینال را دریافت کرده بود ، اگرچه فعالیتهای تلویزیونیاش را ادامه داد اما حداقل یک دوجین فیلم دیگر به همین سبک هجو و یا کمدی سیاه انتقادی روانه پرده کرد و به همه از جمله سیاستمداران آمریکایی میتاخت. 2 سال پس موفقیت تهیه کنندهها، بروکس در 1970 فیلم ارزشمند دوازده صندلی را ساخت که می توانید این فیلم را در همین هفته از برنامه جشنواره فیلم های تابستانی شبکه 4 مشاهده کنید.
هرچه قدر دوازده صندلی یک کمدی شلوغ و اسلپ استیک هست و دورنمایه های اجتماعی دارد ؛ دیگر فیلم او یعنی زندگی حقیر ( نام اصلی فیلم " بوی گند زندگی " است و هیچ ترجمه ای جایگزین آن نیست ؛ حالا اجتهاد دوستان در سیما 4 به این ترجمه ی بسیار دور" زندگی حقیر" رسیده بحث دیگری است ) یک کمدی رومانتیک بسیار ملایم است. یک داستان سر راست که جنبه های سیاه اقتصادی و اجتماعی جامعه ی آمریکایی در ابتدای دهه 90 میلادی را روایت میکند.
یک بساز بفروش بسیار ثروتمند و از خود راضی اهل لس آنجلس به نام "بولت" برای گسترش کارهای ساختمانی اش در منطقه فقیر نشین ،یک رقیب سرسخت و به همان اندازه خودش ، پست فطرت ، به نام کراسول را در کنارش می بیند. در یکی از دعواها و مناقشه های کاری بین بولت و کراسول ؛ اتفاق غریبی میافتد.
بولت شرط می بندد که می تواند 30 روز تمام در خیابان زندگی کند و دوام هم بیاورد و کراسول منکر این توانایی بولت است. قرار بر این می شود که اگر بولت این 30 روز را با شرایط خاص شامل : برنداشتن حتی یک پنی؛ استفاده از دستگاه ردیاب و عدم خروج از منطقه و برگشت در عرض 30 ثانیه در صورت خروج اتفاقی و عدم استفاده و عدم ورود به ساختمانهایش در منطقه ؛ با موفقیت پشت سر بگذارد ،کراسول از ادعاهایش دست بردارد و بولت رسما مالک منطقه فقیر نشین لس آنجلس شود.
برای این کار بولت روانه خیابان می شود و در همان ساعت اول از شرطش پشیمان می شود و شرایط را بسیار سخت می بیند اما در ادامه با آشنایی با چند کارتون خواب و زنی به اسم مولی ، با زندگی فقرا آشنا شده و پی می برد که در این سالها چه جنایت هایی در قالب زمین خواری و فشار به طبقه مستضعف آورده است. به هرروی پس از پایان 30 روز بولت به امپراطوری ساختمانی اش باز می گردد ، در حالیکه به کلی روحیاتش عوض شده و دوستان کارتن خوابش نیز حالا مدام در کنارش هستند.
زندگی حقیر یکی از ضعیف ترین فیلم ها و به روایتی بدترین فیلم مل بروکس است با این همه به نظرم هنوز امضای اورا پای خود دارد. یک کمدی درام اجتماعی که با روایت داستانک های مرتبط انتقادی و گاهی هجویه آمیز ، زندگی جامعه آمریکایی را به چالش میکشد. یعنی کاری که همیشه در فیلم های مل بروکس شاهد بودیم. و سر آخر اینکه برخی منتقدان به درستی اعتقاد دارند که روند فیلمسازی مل بروکس در طی این 30 سال یک فرهنگ جدید در ژانر کمدی های انتقادی ایجاد کرده است.